کد مطلب:304391 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

هدفداری در آفرینش جهان و انسان
مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلی تَكْویْنُها، وَلا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها اِلّا تَثبِیتاً لِحِكْمَتِهِ. [خداوند پدیده ها را آفرید] بی آنكه هیچ نیازی او را در این آفریدن باشد و بدون آنكه هیچ سودی در این صورتگری و پرداختن، به او بازگردد، جز آنكه ثبات و پایداری حكمتِ خویش را برساند.

از روزگاران بسیار دور، بشر در اندیشه سیراب كردن عطشی بوده كه فطرتاً نسبت به فهمیدن و ادراك حقایق (واقعها و عینهای موجودات) داشته است؛ چرا كه از جمله غرائز اصیل و بنیادینِ آدمی، غریزه حقیقت خواهی و حسّ كنجكاوی سیری ناپذیر و مرز ناشناس اوست كه ارضای این غریزه نیز یكی از نیازهای روانی و روحی وی را بر آورده می سازد. هر چند این غریزه در همه افراد به طور یكسان بیدار و فعّال نیست؛ ولی در هیچ فردی از افراد انسانی كاملاً خفته و خاموش نیست.

علی الاُصول، جنگ و گریزهای علمی و چالشهای فكریِ دانشمندان و پژوهشگران، در طولِ قرنها و اعصار، یعنی از وقتی كه انسان بوده است، جز این نبوده كه می خواسته اند هر چه واقع بینانه تر با حقایق جهان (هر چه هست، جز خدا) و قانون های حاكم بر آنها آشنا شوند و به كشف معمّای هستی و راز نهانی آن، و شناختِ واقعیت های اشیا و چگونگی آنها برای دستیابی به یقین و قاطعیّت در مسئله آفرینش جهان و انسان، از جمله هدفداری آن، دست یابند؛ اگرچه در این راه پر پیچ و خم كه رهیافتش معرفت و بازگشایی مسائل نگشوده و رازهای هستی، و هدفش دست یافتن به حقیقت غایی و غایت حقیقی است - در حدّی كه استعداد بشری و قوای ادراك انسانی اقتضا می كند و اجازه می دهد، نه بیشتر - توفیقی نسبی یافته است؛ لكن هنوز در میانه راه است. برای همین، فیلسوفانِ الهی، بر خلافِ عالمان تجربی كه سر تاسرِ هستی را پهنه كنكاش خود قرار داده اند، در تعریف حكمت آورده اند: حكمت، علم به احوال اعیان موجودات است، به گونه ای كه مطابق با واقع باشد، به اندازه استعداد بشری. و این از ویژگی های تعالیم و آموزه های قرآنی و به تبعِ آن، تعالیم راقیِ اهل بیت پیامبر اكرم(ص) است كه توانسته اند جستجوگران حقیقت را با اشیای جهان آشنا كنند و پژوهشگرانِ پر تلاشی را كه به دنبال راهِ حل ها و گره گشایی هایی روشن ترند، به صراط مستقیمی كه منتهی به حقیقت ناب می شود، هدایت كنند:

وَ لَهَدَیْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقیماً. وَ مَنْ یُطِعٍ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفیقاً. ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفی بِاللَّهِ عَلیماً. [1] و قطعاً آنان را به راهی راست، هدایت می كردیم؛ و كسانی كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمره كسانی خواهند بود كه خدا ایشان را گرامی داشته [یعنی] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگان اند، و آنان چه نیكو همدمان اند.

فَبَشِّرْ عِبادِ. الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ اُولئِكَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ اُولئِكَ هُمْ اُوْلُوا الْاَلْبابَ. [2] پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن، گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می كنند؛ اینان اند كه خدایشان راه نموده و اینان اند همان خردمندان.

اینكه خداوند می فرماید: بندگان من، پیرو بهترین سخن اند، بدین معناست كه به لحاظ ساختار وجودی شان، در جستجوی حقیقت اند و در سرشت خود، پیگیر رشد و رسیدن به واقع اند. نشانه این جویایی این است كه در سر دو راهی حق و باطل، و رشد و گمراهی، به طور قطع، حق و رشد را می گزینند و در برخورد با حق و اَحَق، و نیكو و نیكوتر، اَحَق و نیكوتر را. در حدیث نبوی آمده است:

رَبِّ اَرِنَا الْاَشیاءَ كَما هِیَ. [3] پروردگارا! حقایق اشیاء (واقعهای جهان) را آن چنان كه هستند، نه بدان گونه كه ذهنها می سازند، بر ما بنمایان.

انسان از نخستین روزهای تبیین اندیشمندانه از جهانی كه در آن زندگی می كند و در پی تلاش و كوششی كه از جانب فاعلهای مختار سر می زند، غرض و هدف را می بیند. برای او این پرسش مطرح است كه: غرض و هدف در آفرینش جهان و انسان چه بوده است؟ به تعبیر دقیق تر، انسان با پرسش هایی رویارو است كه ذهن نقّاد او را به خود مشغول داشته است كه در میان پرسش های دیگر علوم و رشته های دانش بشری، به پرسش های مهمِّ فلسفه الهی و كلام، شهرت یافته اند و پاسخگویی به این پرسش ها را فیلسوفان الهی و متكلّمان به عهده دارند. اگر چه این پاسخها با همه گره گشایی ها، در حدّی نبوده است كه كامِ جان پر عطش انسان جستجوگر را سیراب كند؛ امّا در مقیاس توانایی و تاخت و تاز اندیشه بشری، شایسته تحسین و در خور ستایش است. ستاره های دانش و اندیشه، همواره چراغ راه انسان بوده؛ ولی به لحاظِ دانشِ اندك و اندیشه محدود خود، هنوز در آغاز راه به سر می برند. قرآن كریم می فرماید:

وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلّا قَلیلاً. [4] و به شما از دانش، جز اندكی داده نشده است.

رباعی زیر منسوب به شیخ الرئیس ابوعلی سیناست:


دل، گر چه در این بادیه بسیار شتافت

یك موی ندانست، ولی موی شكافت


اندر دل من هزار خورشید بتافت

آخر به كمال ذرّه ای راه نیافت


آری! فیلسوفان و دانشمندان در مقایسه با اسرار و عظمت جهان هستی، جز اندكی نمی دانند و جز حیرت و شگفتی، نصیبی نبرده اند:


آنان كه محیط فضل و آداب شدند

در جمع كمال، شمع اصحاب شدند


ره زین شب تاریك نبردند به روز

گفتند فسانه ایّ و در خواب شدند


اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حرف معمّا نه تو خوانی و نه من


هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من


(خیام)

و این پیامبران و اولیای بزرگ خداوندند كه به لحاظ ارتباط تنگاتنگ با غیب عالم و نشستن بر سر سفره وحی، پیروان خود را در جریان واقعیّت های جهان قرار داده اند و با تعلیم حكمت - كه رساندن آدمیان به اوج واقعیّت و بالاترین مرتبه درك و فهم، در رهگذر فلسفه علمی و عقلی است - به تأمّل و دقّت در جنبه ملكوت و باطن جهان عینی نیز فرا خوانده اند:

اَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ. [5] آیا در ملكوت آسمانها و زمین و هر چیزی كه خدا آفریده است، ننگریسته اند؟

و این دعوت، برای این است كه خرد و اندیشه و استدلال، تا مرزهایی خاص، راهبر آدمی به حقایق است؛ میدانهای تودرتو در پشت دیوار ضخیم طبیعت است و در آنجا پای عقل و استدلال می لنگد، و به گفته مولانا:


پای استدلالیان چوبین بُود

پای چوبین سخت بی تمكین بُود


تنها راه مطمئن برای رسیدن به معرفت حقیقی و یقینی و مشاهده و دریافت مستقیم حقایق، آن است كه آدمی، خود را از تخته بند «حدّ و رسم» و «مقدّم و تالی» برهاند و از تنیدن در تار و پود اصطلاحات خود ساخته و معمّاگونه، آزاد كند تا از واقعیّت های متغیّر و نسبی به سوی حقیقت مطلق و یگانه راه یابد و این، جز با قرار گرفتن در صراط مستقیم هدایت الهی، امكان پذیر نخواهد بود. بدین روی، خداوند از بندگانش خواسته تا پیوسته راه یافتن به صراط مستقیم را كه همان راه انسانهایی است كه دلهایشان با جهان غیب و صُقع ربوبی گره خورده است، از او بطلبند: «صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ».

چرا كه تنها با تكیه بر خرد ورزی و تفكّر در محدوده صُوَر ذهنی و مفاهیم انتزاعی و دست و پا زدن در پیچ و خم استدلالها و اشكال منطقی و توصیف و ادراك امور عقلانی، راه به حقیقت برده نمی شود:


حدیث از مطرب و مِی گو و رازِ دَهر كمتر جو

كه كس نگشود و نگشاید به حكمت این معمّا را


و بدیهی است كه آیتِ عشق را در دفترِ عقل آموختن، خطاست:


ای كه از دفترِ عقل آیت عشق آموزی

ترسم این نكته به تحقیق ندانی دانست



[1] سوره نساء، آيه 70 - 68.

[2] سوره زمر، آيه 18-17.

[3] مفاتيح الغيب، ص 301.

[4] سوره اسراء، آيه 85.

[5] سوره اعراف، آيه 185.